برا تولد خاله جان بود که یهویی پسرش زنگ زد یه شب قبل تولد مامانش گفت میتونی برامون درست کنی منم ناچار قبول کردم چون
دوتا پسر داره و خواهر ندارن از بچگی هم پیش خودمون بودن و از اونجایی که مامانشون شاغل بود خودمون بزرگشون کردیم به من و خواهرم میگفتن اجی امکانات هم نداشتم جز این مرواریدها ولی خروجیش دوست داشتم در عین سادگی بنظرم شیک بود
اون گلاهم از دسته گل روز مادر چیدم گذاشتم رو کیک🤭
...